بسم الله الرحمن الرحيم
برنامه حبل المتين
استاد: آيت الله سيد محمد حسيني قزويني
26 / 05 / 1391
موضوع: بغض امير مؤمنين (ع) نشانه حرامزادگي
مجري:
اخيراً عبد الشيطان دمشقيه در شبکه هاي وهابيت مباحثي را مطرح کرده و نسبت به حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها توهين کرده است که من شرمم ميآيد آن را مطرح کنم و فقط بايد به صورت کلي ميخواستم كه اين جسارت و بياحترامي را كه توسط اين آقاي عبد الشيطان صورت گرفته،شما مطرح کنيد و بيانيه هايي را که مراجع ما اعلام کردند خدمت دوستان بيان کنيد.
استاد قزويني:
واقعاً بعضي از قضايايي که در جهان معاصر ميگذرد، مايه تأسف و تأثر است که اگر ما در لابه لاي تاريخ ميخوانديم نسبت به اهل بيت جسارت و اهانت ميکردند و بالاي بيش از 70 هزار منبر اميرالمومنين را سب و لعن ميکردند، توسط بنيانگذاران شجره ملعونه در قرآن و در رأس آن معاوية بن ابي سفيان. ميگفتيم آن زمان امکان دسترسي به حقايق و اطلاع رساني نيست و مردم بي توجه و بي اطلاع هستند ولي در عصر تشعشع طلايي اطلاعات و عصر رسانه که اينترنت و ماهواره دنيا را به يک دهکده بلکه به يک سالن اجتماعات مبدل کرده است انسان ميبيند که بعضي از اين ته مانده هاي خوارج و نواصب بغض و عداوت خود را نسبت به اهل بيت عليهم السلام هر روز به يک نوعي ابراز ميکنند و اين واقعاً جاي تأسف و تاثر است.
ولي اين را بدانند و ما بارها گفتيم که گذشت آن زماني که اميرالمومنين نتواند صداي خود را به گوش مردم برساند و در بيابان ها با چاه درد دل کند، گذشت آن زماني که صداي صديقة طاهره پشت در خانه اش با
يا ابتا رسول الله اعلام شود.
امروز خدا را شاکر هستيم شيعه در عرصه بين الملل حضور فعال دارد، شيعه رسانه دارد، شيعه زبان گويا دارد، شيعه بيان و منطق رسا دارد و اجازه نميدهد اين خوارج و ته مانده هاي نواصب جولان بدهند و به حول و قوه الهي، شيعه رسوا ميکند و کاري ميکند که اين ها آبرو و حيثيتشان که همه چيزشان است، از دست بدهند.
نسبت به همين فردي که جناب آقاي محسني گفتند (عبد الشيطان)، ديشب يکي از بينندگان ميگفت: چرا شما به ايشان عبدالشيطان ميگوييد؟ آيا اهانت به عبد الرحمن نيست ؟
ميگويند: افرادي که کچل هستند اسمشان را زلف علي ميگذارند و اين منطق قرآن است در سوره يس به صراحت ميگويد :
أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آَدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ.
آيا ما عهد نکرديم که شما عبدالشيطان نباشيد و او را عبادت نکنيد.
سوره يس آيه 60
کساني که مانند اين آقا هرگونه جسارتي را به حضرت زهرا و حضرت امير و ديگر بزرگان ميکننند و فتوا به قتل و تخريب حرم سيدة زينب ميدهد، آيا اين غير از عبادت شيطان چيز ديگري است؟
ما وقتي به اين آقا عبدالشيطان ميگوييم ميترسيم شيطان هم ناراحت شود ما در بعضي از روايات داريم که خيلي عجيب است .
من 32 سال قبل نذري داشتم که يک دوره بحار الانوار را از اول تا اخر به دقت مطالعه کنم، فصل تابستان بود و تصميم گرفتيم که به نذرمان عمل کنيم و 3 ماه تابستان را که در يک منطقه ييلاقي بوديم و فرصت خوبي هم داشتيم هر روز يک جلد از آن را مطالعه و نوت برداري ميکردم و برکت خاصي هم داشت. در اين 3 ماه که اين کتاب را مطالعه کردم، چند روايت براي من خيلي تکان دهنده بود :
روايتي است از امام صادق سلام الله عليه که ميفرمايد :
من روى على مؤمن رواية يريد بها شينه وهدم مروته ليسقط من أعين الناس.
هرکس سخني بگويد بر ضد يک مؤمن و بخواهد با آبروي او بازي کند و هتک حرمت کند،
أخرجه الله من ولايته إلى ولاية الشيطان فلا يقبله الشيطان.
خدا همچين فردي را از تحت عبوديت و ولايت خود خارج ميکند و تحت ولايت و عبوديت شيطان ميکند ولي شيطان هم او را نميپذيرد.
الكافي - الشيخ الكليني، ج 2، ص 358
بحار الأنوار - العلامة المجلسي ، ج72، ص 168
خيلي عجيب روايتي است بايد بگوييم :
ويل لمن کفره نمرود
ديشب بعضي از بينندها به اين آقا گفتند عبدالشيطان که بيننده اي تماس گرفت و گفت چرا به ايشان عبد الشيطان ميگوييد ؟ من گمان ميکنم که اين آقا از مصاديق همين روايت باشد که واقعاً شيطان هم از اينکه به او بگوييم عبدالشيطان با توجه به سوابق و آثار اين آقا در سايت خود و اهانت ها و جسارت ها و هتاکي هايي که نسبت به اهل بيت سلام الله عليهم دارد .
ما نميدانيم اهل بيت چه چوب تري به اينها فروخته است؟ چه پدر کشتگي و عداوت و بغضي با اهل بيت دارند؟
آقا طوري روي صندلي نشسته و لم داده است که از ادب انساني به دور است که کسي که ميخواهد صحبت کند براي مخاطبين خود ارزش قائل شود . و اين نشان دهنده اين است که آنها از الفباي ادب انساني هم بهره اي نبردند .
اين منطق خود قرآن است که بعضي ها را عبد الشيطان مينامد، البته من نکته اي هم به ذهنم آمد که بعضي از دوستان وقتي ميآيند نسبت به اهل بيت جسارت ميکنند، گاهاً عصباني و غضبناک ميشويم، ميگويند: فلاني با اين موقعيت علمي چرا عصباني ميشود و تصور ميکنند که اگر کسي موقعيت علميداشت به هيچ وجهي نبايد عصباني و ناراحت شود .
شخصي روحاني براي تبليغ به يکي از مناطق شاهسوند ها رفته بود و در آنجا به دستشويي رفت، مردم آنجا متعجب شدند و گفتند : آقا هم دستشويي ميرود؟ روحاني که به دستشويي برود به درد امام جماعت نميخورد و ما پشت سر او نماز نميخوانيم .
اولاً: خود قرآن در سوره جمعه ميگويد :
مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارًا.
سوره جمعه آيه 5
بعضي از افرادي که نعثل هاي آن زمان بودند و به علم خود عمل نميکردند، خداي عالم آنان را تشبيه به الاغ ميکند .
يا در سوره اعراف در رابطه با بلعم باعورا با اينکه فردي بوده که مقرب درگاه خدا بوده و اسم اعظم الهي را داشته قرآن ميگويد :
أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ
يعني به جاي سربالايي، سرازيري رفت
وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ
داستان او مانند داستان سگ است .
سوره اعراف آيه 176
اين منطق قرآن است، و خداي عالم که قابل نقد نيست. البته خداي وهابي ها قابل نقد است که اين آقاي کارشناس مواد مخدر گفت خدا قابل نقد است ، قرآن قابل نقذ است و فقط تنها کسي که قابل نقد نيست، ابن تيميه و محمد بن عبدالوهاب است.
حالا اگر نسبت به صحابه لطف کنند 2 نفر از صحابه را هم ميگويند قابل نقد نيست :
1 عايشه 2 عمربن خطابظف ولي اگر از اين 2 نفر بگذرند حتي پيامبر و حضرت علي و عثمان و ديگران همه قابل نقد هستند.
اميرالمومنين که مظهر ادب بوده است و حتي در ميدان جنگ ميگويد :
إني أكره لكم أن تكونوا سبابين.
نهج البلاغة - خطب الإمام علي ( ع ) - ج 2 ص 185
شما ببنييند در خطبه 19 نهج البلاغه اشعث بن قيس اين مرد خبيث که دارد :
كل فساد كان في خلافة علي ( ع ) ، وكل اضطراب حدث فأصله الأشعث.
سر منشأ تمام فساد در دوران خلافت اميرالمومنين، اشعث بن قيس بوده است.
اميرالمومنين مشغول صحبت است که يک دفعه اين شخص اعتراض ميکند ، اميرالمومنين ميفرمايد :
عليك لعنة الله ولعنة اللاعنين.
بالاي منبر نشسته و مسجد کوفه از جمعيت موج ميزند اميرالمومنين ميفرمايد : اشعث بر تو لعنت خدا و لعنت لعنت كنندگان باد
حائك ابن حائك
حالا من در رابطه با اين نميخواهم توضيح بدهم؛ چون نظرم غير از نظري است که بعضي ها گفته اند : متکبر پسر متکبر
منافق بن كافر والله لقد أسرك الكفر مرة والاسلام أخرى.
نهج البلاغة - خطب الإمام علي ( ع ) - ج 1، ص 56
خوب ببينيد اين تعابير از اميرالمومنين است که وقتي قضايايي را ميبيند، غير متوقع و فردي که دارد توطئه ميکند و نعثل آن جمعيت بوده است که شروع ميکند به کارشکني و توطئه چيني و اميرالمومنين با او اين چنين برخورد ميکند .
از آن طرف خود پيامبر اکرم شما ببنينيد، در کتب شيعه و سني شايد بيش از صد روايت داريم که از غضب و عصبانيت پيامبر صحبت کرده است .
در تفسير طبري که ابن تيميه تفسير طبري از تفاسير مورد اعتماد مي داند،آمده:
غضب رسول الله يوما من الأيام .
غضبناک شد و رفت بالاي منبر و فرمود: مردم خبر بدهم که خانواده هاي پست چه کساني هستند؟ بعد گفت : فلاني ميداني پدر تو کيست ؟ پدر تو اين کسي که ميگويي نيست و پدرت شخص ديگري بوده است.
پيامبر يکي يکي داشت همه را معرفي کرد که عمر ديد اگر به اين شکل پيش برود:
گر حکم شود که مست گيرند در شهر هر آنچه هست گيرند
آمد و افتاد پاي پيامبر را بوسيد
فقام إليه عمر فقبل رجله.
پاي پيامبر را عمر بوسيد
وقال يا رسول الله رضينا بالله ربا وبك نبيا وبالإسلام دينا وبالقرآن إماما فاعف عنا عفا الله عنك.
خلاصه اش اين است که پرده ها را بالا مزن و بيش از اين ما را رسوا مکن.
تفسير الطبري، ج7، ص81
البته من حرف زياد دارم نسبت به اين حرف ها ولي مصلحت نيست که از پرده برون افتد راز .
فردي به نام کعب بن زهير بن ابي سلميکه شعري ميگويد که در آن شعر نبي گراميصلي الله عليه و آله وسلم هجمه ميکند و ميگويد :
فلما بلغت أبياتههذه رسول الله غضب رسول الله.
غضبناک شد.
وأهدر دمه
و گفت اين کعب بن زهير مهدور الدم است.
قال: ومن لقي كعبا فليقتله
هرکس او را ديد بکشد.
معرفة الصحابة، ج5، ص 2378
اسد الغابة، ج 4، ص 502
در باره رسول خدا صلي الله عليه وآله قرآن ميفرمايد:
وَإِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ
سوره قلم آيه ۴
او هم عصباني ميشود و غضبناک ميشود وقتي کار زشتي را ميبيند و به قداست ها توهين ميشود .
عايشه همسر پيامبر است و وقتي پيامبر از خديجه حرف هايي ميزند و تمجيد ميکند از او عايشه عصباني ميشود و ميگويد :
ما أَكْثَرَ ما تُكْثِرُ ذِكْرَ خَدِيجَةَ
پيامبر ! چرا اين قدر از خديجه حرف ميزنيد؟
وقد أَخْلَفَ اللَّهُ لك من خَدِيجَةَ عَجُوزٌحَمْرَاءُ الشِّدْقَيْنِ قد هَلَكَتْ في دَهْرٍ
خدا يک زن جواني به جاي آن پيرزني که دندانش افتاده بود به تو داده است.
فَغَضِبَ رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ عليه وسلم غَضَبًا ما رَأَيْتُهُ غَضِبَ مثله قَطُّ.
خود عايشه ميگويد : پيامبر به گونه غضبناک شد که اين چنين عصبانيتي در پيامبر من نديده بودم.
و حضرت ميفرمايد: بعد از خديجه مانند او خداي عالم نصيب من نکرد؛ يعني هيچکدام شما به پاي خديجه نميرسيد
المعجم الكبير، ج 23، ص 11
هيثميهم در مجمع الزوائد ج 9 ص 224 ميگويد روايت صحيح است.
يا در بعضي از روايت ها که ما به مناسبت رحلت حضرت خديجه عرض کرديم که عايشه ميگويد وقتي که من نسبت به خديجه بي احتراميکردم:
فغضب حتى اهتز مقدم شعره من الغضب.
پيامبر عصباني و غضبناک شد به طوري که موي سرش سيخ شد.
الاستيعاب،ج4، ص 1824
اسد الغابة، ج 7 ، ص 95
الوافي بالوفيات، ج 13، ص 182
پس اين قضايا بوده و اينکه اگر کسي بحث هاي علميکرد، نبايد عصباني شود اشتباه است، بله عصبانيت بي خود اشتباه است ولي وقتي ميآيند به مقدس ترين مقدسات ما اهانت و بي حيايي ميکنند و شرف و وجدان را زير پا ميگذارند جاي عصبانيت دارد، قضيه اميرالمومنين قضيه شيعه نيست.
نميدانم که چه هيزم تري از اميرالمومنين دريافت کردند که حتي
فزت و رب الکعبه.
أنساب الأشراف، ج 1، ص 373
را هم براي علي زياد ميبينند.
حتي قضاوت علي را هم زياد ميدانند با اينکه در خود صحيح بخاري است که:
اقضاکم علي .
قوي ترين فرد در قضاوت علي بن ابي طالب است.
برنامه حبل المتين
استاد: آيت الله سيد محمد حسيني قزويني
26 / 05 / 1391
موضوع: بغض امير مؤمنين (ع) نشانه حرامزادگي
مجري:
اخيراً عبد الشيطان دمشقيه در شبکه هاي وهابيت مباحثي را مطرح کرده و نسبت به حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها توهين کرده است که من شرمم ميآيد آن را مطرح کنم و فقط بايد به صورت کلي ميخواستم كه اين جسارت و بياحترامي را كه توسط اين آقاي عبد الشيطان صورت گرفته،شما مطرح کنيد و بيانيه هايي را که مراجع ما اعلام کردند خدمت دوستان بيان کنيد.
استاد قزويني:
واقعاً بعضي از قضايايي که در جهان معاصر ميگذرد، مايه تأسف و تأثر است که اگر ما در لابه لاي تاريخ ميخوانديم نسبت به اهل بيت جسارت و اهانت ميکردند و بالاي بيش از 70 هزار منبر اميرالمومنين را سب و لعن ميکردند، توسط بنيانگذاران شجره ملعونه در قرآن و در رأس آن معاوية بن ابي سفيان. ميگفتيم آن زمان امکان دسترسي به حقايق و اطلاع رساني نيست و مردم بي توجه و بي اطلاع هستند ولي در عصر تشعشع طلايي اطلاعات و عصر رسانه که اينترنت و ماهواره دنيا را به يک دهکده بلکه به يک سالن اجتماعات مبدل کرده است انسان ميبيند که بعضي از اين ته مانده هاي خوارج و نواصب بغض و عداوت خود را نسبت به اهل بيت عليهم السلام هر روز به يک نوعي ابراز ميکنند و اين واقعاً جاي تأسف و تاثر است.
ولي اين را بدانند و ما بارها گفتيم که گذشت آن زماني که اميرالمومنين نتواند صداي خود را به گوش مردم برساند و در بيابان ها با چاه درد دل کند، گذشت آن زماني که صداي صديقة طاهره پشت در خانه اش با
يا ابتا رسول الله اعلام شود.
امروز خدا را شاکر هستيم شيعه در عرصه بين الملل حضور فعال دارد، شيعه رسانه دارد، شيعه زبان گويا دارد، شيعه بيان و منطق رسا دارد و اجازه نميدهد اين خوارج و ته مانده هاي نواصب جولان بدهند و به حول و قوه الهي، شيعه رسوا ميکند و کاري ميکند که اين ها آبرو و حيثيتشان که همه چيزشان است، از دست بدهند.
نسبت به همين فردي که جناب آقاي محسني گفتند (عبد الشيطان)، ديشب يکي از بينندگان ميگفت: چرا شما به ايشان عبدالشيطان ميگوييد؟ آيا اهانت به عبد الرحمن نيست ؟
ميگويند: افرادي که کچل هستند اسمشان را زلف علي ميگذارند و اين منطق قرآن است در سوره يس به صراحت ميگويد :
أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آَدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ.
آيا ما عهد نکرديم که شما عبدالشيطان نباشيد و او را عبادت نکنيد.
سوره يس آيه 60
کساني که مانند اين آقا هرگونه جسارتي را به حضرت زهرا و حضرت امير و ديگر بزرگان ميکننند و فتوا به قتل و تخريب حرم سيدة زينب ميدهد، آيا اين غير از عبادت شيطان چيز ديگري است؟
ما وقتي به اين آقا عبدالشيطان ميگوييم ميترسيم شيطان هم ناراحت شود ما در بعضي از روايات داريم که خيلي عجيب است .
من 32 سال قبل نذري داشتم که يک دوره بحار الانوار را از اول تا اخر به دقت مطالعه کنم، فصل تابستان بود و تصميم گرفتيم که به نذرمان عمل کنيم و 3 ماه تابستان را که در يک منطقه ييلاقي بوديم و فرصت خوبي هم داشتيم هر روز يک جلد از آن را مطالعه و نوت برداري ميکردم و برکت خاصي هم داشت. در اين 3 ماه که اين کتاب را مطالعه کردم، چند روايت براي من خيلي تکان دهنده بود :
روايتي است از امام صادق سلام الله عليه که ميفرمايد :
من روى على مؤمن رواية يريد بها شينه وهدم مروته ليسقط من أعين الناس.
هرکس سخني بگويد بر ضد يک مؤمن و بخواهد با آبروي او بازي کند و هتک حرمت کند،
أخرجه الله من ولايته إلى ولاية الشيطان فلا يقبله الشيطان.
خدا همچين فردي را از تحت عبوديت و ولايت خود خارج ميکند و تحت ولايت و عبوديت شيطان ميکند ولي شيطان هم او را نميپذيرد.
الكافي - الشيخ الكليني، ج 2، ص 358
بحار الأنوار - العلامة المجلسي ، ج72، ص 168
خيلي عجيب روايتي است بايد بگوييم :
ويل لمن کفره نمرود
ديشب بعضي از بينندها به اين آقا گفتند عبدالشيطان که بيننده اي تماس گرفت و گفت چرا به ايشان عبد الشيطان ميگوييد ؟ من گمان ميکنم که اين آقا از مصاديق همين روايت باشد که واقعاً شيطان هم از اينکه به او بگوييم عبدالشيطان با توجه به سوابق و آثار اين آقا در سايت خود و اهانت ها و جسارت ها و هتاکي هايي که نسبت به اهل بيت سلام الله عليهم دارد .
ما نميدانيم اهل بيت چه چوب تري به اينها فروخته است؟ چه پدر کشتگي و عداوت و بغضي با اهل بيت دارند؟
آقا طوري روي صندلي نشسته و لم داده است که از ادب انساني به دور است که کسي که ميخواهد صحبت کند براي مخاطبين خود ارزش قائل شود . و اين نشان دهنده اين است که آنها از الفباي ادب انساني هم بهره اي نبردند .
اين منطق خود قرآن است که بعضي ها را عبد الشيطان مينامد، البته من نکته اي هم به ذهنم آمد که بعضي از دوستان وقتي ميآيند نسبت به اهل بيت جسارت ميکنند، گاهاً عصباني و غضبناک ميشويم، ميگويند: فلاني با اين موقعيت علمي چرا عصباني ميشود و تصور ميکنند که اگر کسي موقعيت علميداشت به هيچ وجهي نبايد عصباني و ناراحت شود .
شخصي روحاني براي تبليغ به يکي از مناطق شاهسوند ها رفته بود و در آنجا به دستشويي رفت، مردم آنجا متعجب شدند و گفتند : آقا هم دستشويي ميرود؟ روحاني که به دستشويي برود به درد امام جماعت نميخورد و ما پشت سر او نماز نميخوانيم .
اولاً: خود قرآن در سوره جمعه ميگويد :
مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارًا.
سوره جمعه آيه 5
بعضي از افرادي که نعثل هاي آن زمان بودند و به علم خود عمل نميکردند، خداي عالم آنان را تشبيه به الاغ ميکند .
يا در سوره اعراف در رابطه با بلعم باعورا با اينکه فردي بوده که مقرب درگاه خدا بوده و اسم اعظم الهي را داشته قرآن ميگويد :
أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ
يعني به جاي سربالايي، سرازيري رفت
وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ
داستان او مانند داستان سگ است .
سوره اعراف آيه 176
اين منطق قرآن است، و خداي عالم که قابل نقد نيست. البته خداي وهابي ها قابل نقد است که اين آقاي کارشناس مواد مخدر گفت خدا قابل نقد است ، قرآن قابل نقذ است و فقط تنها کسي که قابل نقد نيست، ابن تيميه و محمد بن عبدالوهاب است.
حالا اگر نسبت به صحابه لطف کنند 2 نفر از صحابه را هم ميگويند قابل نقد نيست :
1 عايشه 2 عمربن خطابظف ولي اگر از اين 2 نفر بگذرند حتي پيامبر و حضرت علي و عثمان و ديگران همه قابل نقد هستند.
اميرالمومنين که مظهر ادب بوده است و حتي در ميدان جنگ ميگويد :
إني أكره لكم أن تكونوا سبابين.
نهج البلاغة - خطب الإمام علي ( ع ) - ج 2 ص 185
شما ببنييند در خطبه 19 نهج البلاغه اشعث بن قيس اين مرد خبيث که دارد :
كل فساد كان في خلافة علي ( ع ) ، وكل اضطراب حدث فأصله الأشعث.
سر منشأ تمام فساد در دوران خلافت اميرالمومنين، اشعث بن قيس بوده است.
اميرالمومنين مشغول صحبت است که يک دفعه اين شخص اعتراض ميکند ، اميرالمومنين ميفرمايد :
عليك لعنة الله ولعنة اللاعنين.
بالاي منبر نشسته و مسجد کوفه از جمعيت موج ميزند اميرالمومنين ميفرمايد : اشعث بر تو لعنت خدا و لعنت لعنت كنندگان باد
حائك ابن حائك
حالا من در رابطه با اين نميخواهم توضيح بدهم؛ چون نظرم غير از نظري است که بعضي ها گفته اند : متکبر پسر متکبر
منافق بن كافر والله لقد أسرك الكفر مرة والاسلام أخرى.
نهج البلاغة - خطب الإمام علي ( ع ) - ج 1، ص 56
خوب ببينيد اين تعابير از اميرالمومنين است که وقتي قضايايي را ميبيند، غير متوقع و فردي که دارد توطئه ميکند و نعثل آن جمعيت بوده است که شروع ميکند به کارشکني و توطئه چيني و اميرالمومنين با او اين چنين برخورد ميکند .
از آن طرف خود پيامبر اکرم شما ببنينيد، در کتب شيعه و سني شايد بيش از صد روايت داريم که از غضب و عصبانيت پيامبر صحبت کرده است .
در تفسير طبري که ابن تيميه تفسير طبري از تفاسير مورد اعتماد مي داند،آمده:
غضب رسول الله يوما من الأيام .
غضبناک شد و رفت بالاي منبر و فرمود: مردم خبر بدهم که خانواده هاي پست چه کساني هستند؟ بعد گفت : فلاني ميداني پدر تو کيست ؟ پدر تو اين کسي که ميگويي نيست و پدرت شخص ديگري بوده است.
پيامبر يکي يکي داشت همه را معرفي کرد که عمر ديد اگر به اين شکل پيش برود:
گر حکم شود که مست گيرند در شهر هر آنچه هست گيرند
آمد و افتاد پاي پيامبر را بوسيد
فقام إليه عمر فقبل رجله.
پاي پيامبر را عمر بوسيد
وقال يا رسول الله رضينا بالله ربا وبك نبيا وبالإسلام دينا وبالقرآن إماما فاعف عنا عفا الله عنك.
خلاصه اش اين است که پرده ها را بالا مزن و بيش از اين ما را رسوا مکن.
تفسير الطبري، ج7، ص81
البته من حرف زياد دارم نسبت به اين حرف ها ولي مصلحت نيست که از پرده برون افتد راز .
فردي به نام کعب بن زهير بن ابي سلميکه شعري ميگويد که در آن شعر نبي گراميصلي الله عليه و آله وسلم هجمه ميکند و ميگويد :
فلما بلغت أبياتههذه رسول الله غضب رسول الله.
غضبناک شد.
وأهدر دمه
و گفت اين کعب بن زهير مهدور الدم است.
قال: ومن لقي كعبا فليقتله
هرکس او را ديد بکشد.
معرفة الصحابة، ج5، ص 2378
اسد الغابة، ج 4، ص 502
در باره رسول خدا صلي الله عليه وآله قرآن ميفرمايد:
وَإِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ
سوره قلم آيه ۴
او هم عصباني ميشود و غضبناک ميشود وقتي کار زشتي را ميبيند و به قداست ها توهين ميشود .
عايشه همسر پيامبر است و وقتي پيامبر از خديجه حرف هايي ميزند و تمجيد ميکند از او عايشه عصباني ميشود و ميگويد :
ما أَكْثَرَ ما تُكْثِرُ ذِكْرَ خَدِيجَةَ
پيامبر ! چرا اين قدر از خديجه حرف ميزنيد؟
وقد أَخْلَفَ اللَّهُ لك من خَدِيجَةَ عَجُوزٌحَمْرَاءُ الشِّدْقَيْنِ قد هَلَكَتْ في دَهْرٍ
خدا يک زن جواني به جاي آن پيرزني که دندانش افتاده بود به تو داده است.
فَغَضِبَ رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ عليه وسلم غَضَبًا ما رَأَيْتُهُ غَضِبَ مثله قَطُّ.
خود عايشه ميگويد : پيامبر به گونه غضبناک شد که اين چنين عصبانيتي در پيامبر من نديده بودم.
و حضرت ميفرمايد: بعد از خديجه مانند او خداي عالم نصيب من نکرد؛ يعني هيچکدام شما به پاي خديجه نميرسيد
المعجم الكبير، ج 23، ص 11
هيثميهم در مجمع الزوائد ج 9 ص 224 ميگويد روايت صحيح است.
يا در بعضي از روايت ها که ما به مناسبت رحلت حضرت خديجه عرض کرديم که عايشه ميگويد وقتي که من نسبت به خديجه بي احتراميکردم:
فغضب حتى اهتز مقدم شعره من الغضب.
پيامبر عصباني و غضبناک شد به طوري که موي سرش سيخ شد.
الاستيعاب،ج4، ص 1824
اسد الغابة، ج 7 ، ص 95
الوافي بالوفيات، ج 13، ص 182
پس اين قضايا بوده و اينکه اگر کسي بحث هاي علميکرد، نبايد عصباني شود اشتباه است، بله عصبانيت بي خود اشتباه است ولي وقتي ميآيند به مقدس ترين مقدسات ما اهانت و بي حيايي ميکنند و شرف و وجدان را زير پا ميگذارند جاي عصبانيت دارد، قضيه اميرالمومنين قضيه شيعه نيست.
نميدانم که چه هيزم تري از اميرالمومنين دريافت کردند که حتي
فزت و رب الکعبه.
أنساب الأشراف، ج 1، ص 373
را هم براي علي زياد ميبينند.
حتي قضاوت علي را هم زياد ميدانند با اينکه در خود صحيح بخاري است که:
اقضاکم علي .
قوي ترين فرد در قضاوت علي بن ابي طالب است.
تعليق